شفا فقط درمان دردی نیست که تاب و توان را گرفته است. شفا، نسخهای است که اگر مؤمنانه بپیچیم و به عمل درآوریم، زمینههای تولید درد از بین میرود. به باور من شفای واقعی این است. آنچه در توسل به حجج بالغه الهی با توکل بر ذات اقدس خداوند، باید به دنبال آن بود، دست یافتن به ظرفیتی است که اجازه تولید بیماری را ندهد. من حد اعلای شفا را استشفا در منهج نورانی امامت میبینم. در زیستن به قاعده و در جغرافیایی که آنان مهندسی کرده اند.
تشیع و ایمان کمال یافته هم جز این معنایی ندارد که رفتار و گفتار و حتی پندار خود را با آنان تنظیم کنیم و زندگی را به نظمی درآوریم که نسقی ایمانی داشته باشد. در این نگاه، دیده جز زیبایی نخواهد دید و پیغامی جز خیر به دل نخواهد رساند. دل و دیدهای که به نیکی غنی سازی شده باشد، جز زیبایی و نیکی تولید نخواهد کرد. در فراوان شدن تولیدکنندگانی چنین، جامعه به چنان حدی از رشد خواهد رسید که آحاد آن «رشید» باشند به هر نامی که در شناسنامه داشته باشند.
این هم نیازمند جلب و تولید محبت است. راه توفیق در امری چنین مبارک در کلام معیار امام جواد (ع) تبیین و هموار شده است «ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلى قَلْبٍ سَلیمٍ؛ فرمودند: سه خصلت جلب محبت مى کند: انصاف در معاشرت با مردم، هم دردى در مشکلات آن ها، همراه و همدم شدن با معنویات» اگر بتوانیم روابط خود را در حوزه فردی و جمعی و ملی بر اساس انصاف بنا کنیم قطعا، این «بنا» سر به ثریا خواهد نهاد. بلندایش را قوام و پایه هایش را دوام خواهد بود.
انصاف که سکه رایج شود، بازار زندگی، به نظمی ترازو وار هر خوبی را با خوبی برابر و بلکه افزونتر جواب خواهد داد. وقتی کسی در مشکلات از پا افتاد، دست گرفتن از او انصاف را تا مواسات ارتقا خواهد بخشید. وقتی خصایل انسانی در قوت و برخاستن باشد، خواستهها هم به معنویات غنی سازی خواهد شد تا انسان در دل اجتماع هم به معنویات توجه و با خدای خود خلوت کند. شفا را هم حداعلای معنا جز این نمیتواند باشد که انسان اخلاق را، تعامل را، معنویت را، معرفت را یکجا زندگی کند. انسان رسیده به کمالی چنین، رسیدن به معنای جوادرا تجربه میکند و مفهوم کرامت را. با کریمان هم زندگی زیباتر است.